
سلام به روی ماهتون بچههای گلم. الهی که تنتون سالم و دلتون خوش باشه همیشه.
میخوام چند کلامی خودمونی باهاتون حرف بزنم، حرفای دل یه پیرمرد که یه عمری سرد و گرم این روزگار رو چشیده و دلش میسوزه وقتی میبینه جوونترها، که مثل گل پاک و صاف هستن، دارن تو چه دامهایی میفتن. گوش کنید عزیزای دلم، شاید این چند کلمه تجربه، یه جایی به دردتون خورد.
دلم میگیره وقتی میبینم این روزا یه عده آدم، میان و ادعاهای بزرگ میکنن. خودشون رو استاد و عالم جا میزنن، بعد میخوان روی تن و بدن ناموس مردم، بهخصوص دخترای گلم و خانمای محترم که دل نازکترن و زودتر باور میکنن، چیزایی مثل دعا و طلسم بنویسن. نیتشون خیر نیست بچهها، اینا دنبال سود خودشونن، دنبال اینن که این بندههای خدا رو که دستشون به جایی بند نیست، شاید دلشون از غصه پره، از بیکسی، از مریضی، از گرفتاری، گول بزنن و از راه درست منحرف کنن. آدم وقتی مستأصل میشه، وقتی کارد به استخونش میرسه، برای خلاص شدن از مشکلش (حالا هرچی که هست، یکی دنبال بخته، یکی دنبال رزق و روزی حلاله، یکی مریض داره، یکی دلش شکسته،یکی بچه دار نمیشه )، به هر در و دیواری میزنه، به هر ریسمون پوسیدهای چنگ میندازه. این آدمای نامهربون هم از همین درماندگی و سادگی سوءاستفاده میکنن و راحت این دلشکستهها رو فریب میدن و زندگیشون رو خرابتر میکنن.
یه چیز دیگه هم که خیلی باب شده و
- ۱ نظر
- ۰۸ ارديبهشت ۰۴ ، ۰۸:۴۸
- ۸۷ نمایش