بزرگترین و تنها سایت رسمی استاد بزرگ علوم غریبه ابوداوود الحنین(عرب)

دعاهای قرآنی و اسلامی در خواست وسفارش انواع دعا وطلسمات بازگشت معشوق و باطل السحر بخت گشایی و زبان بند و محبت بصورت تضمینی

بزرگترین و تنها سایت رسمی استاد بزرگ علوم غریبه ابوداوود الحنین(عرب)

دعاهای قرآنی و اسلامی در خواست وسفارش انواع دعا وطلسمات بازگشت معشوق و باطل السحر بخت گشایی و زبان بند و محبت بصورت تضمینی

بزرگترین و تنها سایت رسمی استاد بزرگ علوم غریبه ابوداوود الحنین(عرب)

ابو داوود الحنین، شخصیتی شناخته شده در میان دعانویس آن و پیشگویان عرب‌زبان و فارسی زبانان است، و به دلیل رویکرد منحصر به فرد خود در استفاده از آیات قرآنی برای حل مشکلات مردم و دفع اجنه و زار، مورد توجه قرار گرفته است. او که پیشینه‌ای در مذهب صابئین مندائیان داشته، به دین مبین اسلام گرویده و در مقابل روش‌های سنتی بابا زارها که شامل برپایی مراسمات پرهزینه و قربانی کردن حیوانات است، موضع گرفته است. ابو داوود الحنین بر این باور است که باید با استفاده از قرآن کریم و بدون نیاز به مراسم گران‌قیمت، زار را دفع کرد. این دیدگاه او را از دیگر بابا زارها متمایز می‌کند که معتقدند برای دفع زار باید مراسم خاصی برگزار شود. ابو داوود الحنین اعتقاد دارد که برخی از این افراد بیشتر به دنبال منافع مالی خود هستند تا درمان واقعی افراد. کارهای او که به عنوان رحمانی توصیف می‌شوند، بر پایه طلسمات و دعاهای قرآنی استوار است و به گفته منتقدانش هدفش کمک به مردم و حل مشکلات آنها با روش‌هایی است که مبتنی بر ایمان و معنویت و قرآن کلام الله است. ابو داوود الحنین با این نگرش، تلاش دارد تا راهی متفاوت برای مقابله با مشکلات روحی و روانی ارائه دهد که در آن از قدرت معنوی قرآن کریم بهره گرفته شود. او همچنین در زمینه علوم غریبه و پیشگویی فعالیت دارد و کتاب‌هایی در این زمینه نوشته است که در آن‌ها به استفاده از دعاها و آیات قرآنی برای دستیابی به اهداف مختلف پرداخته است. این کتاب‌ها شامل موضوعاتی چون پیشگویی‌ها، دعاها، اذکار، و اعمال مستحبه برای حل مشکلات و رفع بلایا هستند. ابو داوود الحنین با این رویکرد، تأثیری عمیق بر جامعه خود گذاشته و به عنوان یک شخصیت معنوی مورد احترام قرار گرفته است.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندهای روزانه

۳۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ابوداود الحنین» ثبت شده است

اسرار مگو از عالم اجنه: آنچه پیران سینه به سینه به ما آموختند

به قلم استاد ابوداوود 

​ای جویندگان حقیقت و ای رهروان طریقت، سلام بر شما. سال‌هاست که این حقیر، عمر خویش را در کنج حجره و در میان اوراق و کتب کهن، صرف شناخت عوالم پنهان از دیدگان انسان های عادی کرده‌ام. امروز بر آن شدم تا به اذن پروردگار، پرده از برخی اسرار عالم جنیان بردارم و شما را با ماهیت این مخلوقات لطیف آشنا سازم. پس با گوش جان بشنوید که این سخنان، حاصل یک عمر تجربه و ریاضت است.

​تفاوت احضار و تسخیر: مرز باریک میان امر مشروع و حرام

​بسیاری از شاگردان و مراجعین از من درباره... 

جهت مشاهده ادامه مطلب روی دکمه ادامه مطلب زیر ضربه بزنید 👇🏼 

  • ابوداوود الحنین

​شفای بیماران در دستان قدرت لایزال الهی: زمزمه‌های امید در اتاق جراحی

به قلم: ابوداوود الحنین

​در پیچ و خم‌های زندگی، گاهی با لحظاتی نفس‌گیر روبرو می‌شویم که تمام وجودمان را به لرزه درمی‌آورد. یکی از سخت‌ترین این لحظه‌ها، بی‌شک وقتی است که عزیزی را به دست تیغ جراحی می‌سپاریم و اضطراب تمام وجودمان را فرا می‌گیرد. در آن دقایق پردلهره، چه آرامشی بالاتر از پناه بردن به درگاه یگانه هستی و طلب شفا از قدرت بی‌کران او؟

​بنده ، سالیان درازی است که در مسیر کشف اسرار پنهان و یاری رساندن به انسان‌ها از طریق علوم غریبه قدم گذاشته‌ام. امروز آمده‌ام تا گنجینه‌ای از دعاهای مجرب و قدرتمند را با شما در میان بگذارم؛ کلماتی نورانی که می‌توانند قلب‌های بی‌قرار شما را آرامش بخشند و شفای عاجل را برای... 

👇🏼جهت مشاهده ادامه مطلب روی کلمه ادامه مطلب زیر ضربه بزنید 👇🏼 

  • ابوداوود الحنین
به نام او که بر پیدا و پنهان آگاه است...

فرزندانم، پیشگویی جدیدی برای شما عزیزان دارم، اتفاقات بسیار هولناکی قراره رخ بده اما آسوده باشید، این اتفاق در جمهوری اسلامی ایران رخ نخواهد داد.
تاریخ پیشگویی این پیشگویی در ۲۴/تیر/۱۴۰۴ هست
ابوداوود الحنین با شما سخن می‌گوید، با زمزمه‌ای که از اعماق زمان برمی‌خیزد و خبر از آینده‌ای می‌دهد که در تقدیر دنیا نوشته شده است.
چشمانم را که می‌بندم، ورای این عالم خاکی، صحنه‌هایی بر من آشکار می‌شود...
ببینید... آتشی از جنس نیرنگ و شرارت در حال شعله‌ور شدن است. به‌زودی، اخباری جهان را در بهت فرو خواهد برد.
اژدهایانی از پولاد از لانه‌ی خود برخواهند خاست(موشک) و سینه‌ی آسمان را به سوی یکی از کشورهای جهان خواهند شکافت. اما بدانید که این موشک ها، در شکم خود دو هدیه شوم حمل می‌کنند: یکی آتش ویرانی و دیگری، بذری از مرگی خاموش.
با فرود آمدنشان، نه تنها زمین و ساختمان ها را به آتش می‌کشند، بلکه سم و ویروس نامرئی را در هوا رها می‌کنند. مرضی جدید، بیماری‌ای واگیردار و ناشناخته و بی‌رحم، همچون غباری نحس بر سر آن دیار خواهد نشست و تن‌ها را یکی پس از دیگری در بر خواهد گرفت.
اما... تقدیر الهی را بنگرید! یکی از این موشک ها، به اراده‌ی حق، عمل نخواهد کرد، و از مسیر خود منحرف شده و در مکانی دورافتاده و خالی از سکنه، بر زمین خواهد افتاد. نه آتش از سینه‌اش بیرون خواهد جهید و نه زهر بیماری که دورن آن پنهان شده در هوا پراکنده خواهد شد. سالم و خاموش، رازی بزرگ را در دل خود نگاه خواهد داشت.
و پس از پیدا کردن آن، پرده‌ها کنار می‌رود. و این مسئله برای جهان نمایان خواهد شد. و جهانیان راز مگوی آن را درمی‌یابند و عمق این جنایت بزرگ بر همگان آشکار خواهد شد.
پس از آن روز، فرزندانم، جهان دیگر جهان پیشین نخواهد بود. منتظر حوادثی بزرگ باشید که سرنوشت عالم را دگرگون خواهد کرد.

عزیزان دلم، نیک می‌دانید که بنده برای امنیت خودم و امانتداری اسرار، نمی‌تواند پرده از هر رازی بردارم. ناگزیرم که در لفافه و بصورت رمز و اشاره سخن بگویم. این روش، نه فقط برای این پیشگویی، که برای تمام پیشگویی های گذشته‌ی من نیز چنین بوده است. هشیار باشید و از درون کلمات مطلب رو بیرون بکشید.


دعا کنید که دعا باعث میشه جلوی خیلی از اتفاقات گرفته شود.



ابوداوود الحنین



  • ابوداوود الحنین


  • ابوداوود الحنین

به نام خداوندگار اسرار و داننده‌ی غیب

مریدان و یارانم، پیام‌های شما را خواندم و نگرانی‌هایتان را درک می‌کنم. بسیاری از شما از صدای پدافند و پهبادها و موشک ها و آینده‌ی این سرزمین پرسیده‌اید. دل‌هایتان مضطرب است و به دنبال نوری در تاریکی می‌گردید. پس گوش فرا دهید تا از آنچه در لوح محفوظ و نوشته شده است ، برایتان بگویم.


پیش بینی پایان جنگ و جشن بزرگ پیروزی

به شما اطمینان می‌دهم و این کلام از من ابوداود الحنین، نیست بلکه از موکلین و موجودات ماورایی است، که این غرش‌های آسمانی و حملات هوایی، همچون ابری تیره که با تندبادی قدرتمند کنار می‌رود، به زودی پایان خواهد یافت. این پایان، بسیار نزدیک‌تر از آن است که ذهن‌های خاکی تصور می‌کنند. من در آسمان‌ها نهیب یک شیر را می‌بینم که مهاجمان را به لانه‌های خود بازمی‌گرداند و سکوتی سرشار از هیبت و احترام را حاکم می‌کند.

به زودی، مردمان را در کوچه‌ها و میدان‌ها خواهم دید که جامه‌های نو بر تن کرده‌اند، شیرینی پخش می‌کنند و سرود پیروزی سر می‌دهند. جشنی برپا خواهد شد که نه تنها در زمین، که در افلاک نیز طنین‌انداز می‌شود و دوستان را شادمان و دشمنان را مایوس می‌گرداند. این پیروزی، مهر تاییدی بر عزت و استواری ایرانیان خواهد بود.


شکاف در آمریکا و اسرائیل

در آینده اسرائیل دو هم‌پیمان را به وضوح می‌بینم. بنیامین نتانیاهو، که بر تختی لرزان تکیه زده، به زودی با دونالد ترامپ، دچار اختلاف و تفرقه‌ای خواهد شد. من نشانه‌های این جدایی را از زبان موکلین شنیدم. نشانه‌های خیانت، عدم اعتماد و خشم. ترامپ، که تنها به منافع خود می‌اندیشد، دست حمایتش را از شانه‌ی نتانیاهو برخواهد داشت و او را در میان طوفانی که خود به پا کرده، تنها رها خواهد کرد.

اسرائیل، همچون جزیره‌ای تنها در دریایی متلاطم، بدون هیچ پشتیبان و یاوری باقی خواهد ماند. دیوارهای غرورشان ترک برخواهد داشت و صدایشان دیگر در میان قدرت‌های جهان خریداری نخواهد داشت. این انزوا، سرآغاز فروپاشی درونی آنان خواهد بود، چرا که بنایی که بر پایه‌ی ظلم ساخته شود، سرانجامی جز ویرانی ندارد.


اتحاد بزرگ در خاورمیانه

و اما بشارت بزرگ من، که بارها در پیشگویی‌هایم تکرار کرده‌ام و اکنون با تأکید بیشتر بر آن شهادت می‌دهم این است که: ایران، این سرزمین علماء و دانشمندان و حکیمان، به قدرتمندترین کشور جهان تبدیل خواهد شد. این تقدیر حتمی است و در طومارهای سرنوشت ثبت گردیده است.( و غیره قابل تغییر است) قدرت ایران نه از جنس سلطه‌گری، که از جنس حکمت، فرهنگ و عدالت خواهد بود و جهانیان برای بهره بردن از این چشمه‌ی معرفت، به سوی آن روی خواهند آورد.

و خاورمیانه چهره‌ای نو به خود خواهد گرفت. کینه‌های دیرینه جای خود را به برادری و همکاری خواهد داد. و اتحادی بزرگ را می‌بینم، اتحادی شبیه به آنچه در اتحادیه اروپا شکل گرفته، که کشورهای منطقه را همچون حلقه‌های یک زنجیر به هم متصل می‌کند. در این میان، پیمان برادری میان ایران و عربستان سعودی،قطر، امارات متحده عربی، عمان، یمن و... همچون خونی تازه در رگ‌های این اتحاد، حیاتی نو به منطقه و دنیا خواهد بخشید.

 و بدانید که در این اتحاد بزرگ و مبارک، ریاست و رهبری بر عهده‌ی ایران خواهد بود. همان‌گونه که آلمان به واسطه‌ی قدرت صنعتی و تدبیرش، محور و لنگرگاه اتحادیه اروپاست، ایران نیز به واسطه‌ی حکمت باستانی، قدرت و درایت مردمانش، قلب تپنده و مغز متفکر این خاورمیانه‌ی متحد خواهد بود.

پس دل‌هایتان را با یاد خدا آرام کنید و به آینده‌ای روشن امیدوار باشید. آنچه گفتم، گوشه‌ای از حقیقتی بود که بر من آشکار شده است. صبور باشید و نظاره‌گر تحقق این وعده‌های بزرگ باشید.


ابوداوود الحنین 




🔹🔹🔷🔵 اَِبَِوَِ دَِاَِوَِوَِدَِ اَلحَنین🔵🔷🔹🔹



  راه ارتباط از طریق تلگرام ⇦@AbuDawod2 

  

 کانال تلگرام⇦ Abu_Dawod


کانال دعا نویسی باطل السحر و... ابو داوود الحنین .


جهت ارتباط مستقیم با استاد به آیدی تلگرام@AbuDawod2مراجعه بفرمایید.

 و جهت وارد شدن به کانال دعانویسی و طلسم نویسی استاد ابوداوود به آدرس کانال زیر مراجعه کنید.





  • ابوداوود الحنین


هشدار از ابوداوود الحنین: چهار شب تاریک و آتش‌های در راه!

ای هموطنان گرامی! از قلب دانش کهن و چشم بصیرت، ندایی از جانب موکلین رحمانی من به سوی شما می‌آید! ندایی که از پس پرده‌های زمان، از دل ستارگان و از رمز و راز کائنات، خبرهایی را با خود دارد. آماده باشید، دل‌ها را محکم کنید و گوش جان بسپارید به آنچه از آینده بسیار نزدیک نمایان شده است!

هشدار! چهار شب تاریک در پیش است!

هموطنان من! با تمام وجود حس می‌کنم ، با تمام قدرتی که از علوم غریبه و پیشگویی دارم، به شما هشدار می‌دهم: جمعه و سه شبانه‌روز بعد از آن سنگینی در پیش داریم! این چهار شب، حامل انرژی‌های نامطلوب و ارتعاشات منفی هستند که سایه‌ای از نحسی و بلا را بر سر این سرزمین می‌افکنند. مراقب باشید! مراقب هر گام و هر تصمیم. از بحث و جدل بپرهیزید، از سفرهای غیرضروری اجتناب کنید و در حفظ آرامش خود و خانواده‌تان بکوشید. دعا کنید، از صمیم قلب دعا کنید تا این چهار شب، بدون هیچ حادثه ناگواری، بدون هیچ درد و رنجی، از سر این مرز و بوم بگذرد. دست‌هایتان را به سوی آسمان بلند کنید و از خداوند متعال بخواهید که شر این نحسی را از ما دور سازد.


آتش‌ها در راهند! آیا تقدیر تغییر می‌کند؟

اما این تنها هشدار نیست! چشم‌هایم، ورای این چهار شب تاریک، و بعد از آن صحنه‌هایی را می‌بینند که قلب را به لرزه درمی‌آورند. اگر تقدیر، با دستان پرتوان دعای شما، تغییر نکند، آتش‌های عظیمی را می‌بینم که همچون شهاب سنگ‌هایی به اماکن نظامی و ساختمان‌های مسکونی از سوی دشمنان قسم‌خورده این مرز و بوم، به سمت ایران هجوم خواهند آورد! این آتش‌های جنگ، بسیار کشنده هستند و باعث ناآرامی و تحریم‌های سخت خواهند بود!

دشمنان، با تمام قوا در تلاشند تا این سرزمین کهن را در شعله‌های نابودی فرو ببرند. نقشه‌های شومی در سر دارند و به دنبال فرصت برای ضربه زدن هستند. تصاویر مبهم‌اند، اما هشدار آشکار است. این هجوم، احتمال زیاد در مناطق مختلفی اعم از تهران، خوزستان، نطنز، کرمانشاه، بندرعباس و... اتفاق بیفتد.

و بعد از آن جمهوری اسلامی ایران انتقام بسیار سختی خواهد گرفت و قدرت لایزال آن را به دنیا نشان خواهد داد. 


کلید نجات در دستان شماست!

اما نترسید! هنوز کورسویی از امید، روشنایی‌بخش این تاریکی است. به یاد داشته باشید ای هموطنان من، دعا قدرتی ماورایی دارد! دعا، تنها نیرویی است که می‌تواند تقدیر را دگرگون کند. همان‌گونه که در کتب کهن و علوم غریبه بارها تاکید شده است: "دعا می‌تواند قضا را دفع کند، حتی اگر آن قضا محکم و مبرم باشد."

پس، ای دوستان عزیز، اکنون زمان آن است که دست به دعا شویم. با تمام وجود، با قلبی پر از ایمان و امید، از خداوند بخواهید که این آتش‌ها را از سرزمین‌مان دور کند. دعا کنید برای امنیت و آرامش این سرزمین، برای وحدت و همدلی مردم، و برای دفع شر دشمنان. فقط دعا! دعای دسته‌جمعی، دعایی که از اعماق جان برآید، قادر است سرنوشت را تغییر دهد. بیایید با هم، با نیروی ایمان، سد محکمی در برابر هجوم دشمنان بسازیم. بیایید با سلاح دعا، تقدیر را به نفع این سرزمین پاک تغییر دهیم! آگاه باشید و عمل کنید! نگذارید غفلت، گریبان‌گیرمان شود.


ابوداوود الحنین این پیشگویی را برای روشنایی مسیر شما آشکار ساخت.


تاریخ انتشار: پنجشنبه شب ۱۴۰۴/۳/۲۲، ساعت 23:24


  • ابوداوود الحنین

موجود ماورایی "مارد" از زبان ابوداوود الحنین 

ای عزیزای دلم، سلامی گرم از دل این پیرمرد که روزگار خیلی چیزا به چشماش دیده. شما جوونای امروزی که سرتون تو اینترنت گرمه و دنبال چیزای ماورایی می‌گردین، فکر نکنین این حرفا همش قصه و خیاله. من خودم، با همین چشای کم‌سو، چیزایی دیدم که مو به تن آدم سیخ می‌کنه. امروز می‌خوام براتون از یه موجودی بگم که تو فرهنگ ما، تو قصه های قدیمی خاورمیانه و حتی تو کتابای دینیمون خیلی ازش حرف زدن. اسمش چیه؟ مارد.

شاید با خودتون بگین مارد دیگه چه جور جونوریه؟ بذارین براتون بگم، اما نه اونجوری که تو کتابا خوندین. من خودِ این موجود رو دیده‌ام، نه یه بار، که چند بار. این کلمه "مارد" تو زبون عربی یعنی یه چیزی که رام نمیشه، سرکشه، از قانون و قاعده سرپیچی می‌کنه. درست مثل یه اسب وحشی که هر کی بخواد سوارش بشه رو زمین می‌زنه.

یادمه یه بار، خیلی سال پیش، تو یه سفر به بیابون‌های دوردست، شب که شد، یه همچین موجودی رو دیدم. سایه‌اش از دور مثل یه غول بی‌شاخ و دم بود. وقتی نزدیک‌تر شد، دیدم قامت بلندی داره، خیلی بلندتر از هر آدمی که دیده بودم. چشماش مثل دو تا آتیش پاره تو تاریکی می‌درخشید. یه حس ترس عجیبی تو وجودم افتاد، انگار یه نیروی شیطانی داشت من رو به طرف خودش می‌کشید.

شنیدم قدیما یه دانشمندی بود به اسم هانس ور، یه فرهنگ لغت عربی نوشته بود. تو اون کتابش مارد رو معنی کرده بود به دیو یا غول. حق هم داشت. اینا همون موجودات ترسناکی هستن که تو قصه ها می‌شنیدیم. یه بار دیگه هم تو یه کتاب فرنگی خوندم، اسمش بریتانیکا بود، اونجا هم گفته بودن مارد یه دیو خیلی بدجنس و سرکشه. حتی نوشته بودن بعضیا فکر می‌کنن با یه موجود دیگه به اسم عفریت یکیه، ولی این اشتباه محضه. مارد یه چیزه، عفریت یه چیز دیگه. من هر دوتاشون رو دیده‌ام و می‌تونم بگم زمین تا آسمون با هم فرق دارن.

ببینین جوونا، این مارد، به نظر من، یه جورایی مثل یه شیطونه، یه دیو خیلی بد که تو دین ما، تو اسلام، خیلی بهش اشاره شده. اینا موجودات بدخواهی هستن که فقط بلدن اذیت کنن و راه بندازن. یه بار یادمه، یه جوونی رو دیدم که انگار طلسم شده بود، یه نیروی نامرئی دنبالش بود. بعد فهمیدم کار همین ماردها بوده. حتی تو قرآن خودمون، تو سوره صافات، اگه درست یادم مونده باشه، یه اشاره ای به این موجودات شده. این نشون میده که این موضوع تو دین ما خیلی مهم بوده و نباید سرسری ازش گذشت.

فقط تو دین که نه، تو قصه ها و شعرهای قدیمی ما هم خیلی از مارد گفتن. مثلاً تو همون قصه های هزار و یک شب. کیه که این قصه ها رو نشنیده باشه؟ من که تو بچگی‌هام همه‌شون رو با ولع گوش می‌کردم. اونجا پر از اینجور موجودات عجیب و غریبه است که هر کدومشون یه جور قدرتی دارن. این نشون میده که مارد تو فرهنگ ما خیلی جا افتاده بوده و همیشه برای مردم هم ترسناک بوده هم یه جور جذابیت مرموز داشته.

یه چیز جالب دیگه هم بگم براتون. این اسم مارد، فقط یه اسم افسانه ای نمونده. الان دیگه شده اسم فامیل خیلی از مردم! من خودم چند تا خانواده رو می‌شناسم که فامیلیشون مارده. وقتی ازشون پرسیدم چرا این فامیلی رو دارین، بعضیاشون می‌گفتن از قدیم این اسم رو داشتن و یه جورایی نشون دهنده اصالت خانوادگی‌شونه تو اون مناطق عرب زبون. انگار یه یادگاری از اون باورهای قدیمی تو اسم فامیل‌هاشون مونده.

خب، حالا که یه کم با این موجودات آشنا شدین، بذارین براتون بیشتر از این ماردها بگم، همون غول‌های سرکش که بارها تو دنیای ماورا دیده‌ام.

چیزی که من تو اون عالم دیدم، اینه که این ماردها، از اون شیطون‌های معمولی که هر روز می‌بینیم خیلی قوی‌تر بودن، یه زور و بازویی داشتن که نگو و نپرس. اما به پای اون "عفریت‌های" قدرتمند که دیگه استاد کلک و حقه بازی هستن، نمی‌رسیدن. یه جورایی این ماردها وسط این دو تا دسته قرار می‌گرفتن. قدرت داشتن، ولی نه به اندازه عفریت‌ها.

اما یه چیز خیلی جالب درباره‌شون وجود داره. برعکس اون عفریت‌های ناقلا که هزار جور حقه و کلک تو آستینشون دارن، این ماردها خیلی ساده‌لوح و زودباور هستن. یه بار دیدم یه مرد دانا چطور با یه حرف زدن ساده یه مارد رو گول زد و مارد رو اسیر کرد و ازش کار کشید.

تصورش رو بکنید! این همه زور و بازو داشتن، می‌تونستن یه ده رو زیر و رو کنن، اما عقلشون اونقدرها کار نمی‌کرد. می‌دونین چرا؟ چون برعکس خیلی از موجودات ماورایی دیگه، این مارد قصه ما نمی‌تونستن ذهن آدما رو بخونن. به خاطر همین هم، آدما خیلی راحت می‌تونستن سرشون کلاه بذارن یا یه کاری رو بهشون تحمیل کنن. من خودم شاهد بودم که یه پیرمرد چطور یه مارد رو مجبور کرد یه سنگ بزرگ رو براش جابجا کنه، فقط با چند تا کلمه و یه کم زبون بازی.

درسته که قدرت زیادی داشتن، اما با همین قدرت زیادشون، خیلی راحت فریب می‌خورن، درست برعکس اون عفریت‌های باهوش که انگار هزار تا چشم و گوش دارن و همه چیز رو می‌فهمن. این نشون می‌ده که قدرت به تنهایی کافی نیست. اگه عقل و هوش نباشه، آدم هر چقدر هم زور داشته باشه، باز هم ممکنه گول بخوره و کار دست خودش بده. این یه درس بزرگیه که من تو این سال‌های عمرم از دنیای ماورا گرفتم و امیدوارم شما جوونا هم بهش توجه کنین. همیشه عقلتون رو به کار بندازین، نه فقط زور بازوتون رو.


  • ابوداوود الحنین

چی بگم از این جن شاماران... قصه اش خیلی قدیمی‌تر از این حرفاست، مال وقتیه که دنیا یه رنگ دیگه داشت، آدما دلشون صاف‌تر بود و جادو و جنبل هنوز تو زندگی‌شون پررنگ بود. ما پیرمردا که دیگه داریم میریم، ولی این قصه‌ها سینه‌به‌سینه چرخیده تا رسیده به ما.

 یه جوونی بود به اسم جاماسب، مردی بود پاک و بی‌غل‌وغش. یه روز با رفیقاش رفته بودن کوه و کمر پی عسل. یه غاری پیدا می‌کنن، میرن توش ببینن چه خبره. یهو راه گم می‌کنن، تاریک و ترسناک. رفیقاش که جونشون رو بیشتر دوست داشتن، جاماسب رو تنها می‌ذارن و فرار می‌کنن.

جاماسب بیچاره تو اون غار تاریک و نمور، هی این ور اون ور می‌زنه، تا راه خروج رو پیدا کنه اما راه به جایی نمی‌بره. تا اینکه یه راهرو کوچیک پیدا می‌کنه، دل رو می‌زنه به دریا و میره جلو. ته اون راهرو، یه باغ پیدا می‌کنه، نه از این باغای معمولی! یه دنیای دیگه بود، پر از دار و درخت عجیب و غریب، پر از گلای رنگارنگ که تا حالا ندیده بود. تو اون باغ، مارهای زیادی بودن، نه یه دونه و دو تا، یه عالمه مار، ولی نه مارهای زهردار و بدجنس، انگار یه جور دیگه بودن. وسط اون مارها، یه موجودی می‌بینه که عقل از سرش می‌پره! نصف بدنش مثل یه زن زیبا بود، با موهای بلند و چشمای نافذ، نصف دیگه‌اش هم بدن یه مار بزرگ و باشکوه، با فلسای براق و رنگین. این همون جن شاماران بود، ملکه مارها.

جن شاماران با جاماسب مهربون میشه، انگار که سال‌هاست همدیگه رو می‌شناسن. از دوا درمون بهش میگه، از گیاهای دارویی که هر کدوم واسه یه دردی خوبه. جاماسب یه مدت طولانی تو اون باغ پیش شاماران می‌مونه، چیزای زیادی یاد می‌گیره، انگار که یه دنیا علم و حکمت بهش دادن. و بعدش میره شروع  به درمان مردم میکنه. 

بعد از چند وقت که معروف میشه، یه روز خبر می‌رسه پادشاه شهر مریض شده، هیچ دکتری هم نتونسته دردشو دوا کنه. آخر سر یه پیرمرد دانایی میگه دوای درد پادشاه، گوشت شامارانه! وزیر پادشاه که یه آدم بدجنس و طمع‌کار بود، دنبال جاماسب می‌فرسته. جاماسب رو پیدا می‌کنن و حسابی شکنجه‌اش میدن که بگه جن شاماران کجا زندگی می‌کنه. ولی جاماسب به شاماران قول داده بود، مردونگی نکرد و دهنش رو باز نکرد.

اما خب، تقدیر اینجوری بود که یه روز وزیر می‌فهمه جاماسب زن و بچه هم داره. تهدیدشون می‌کنه که اگه جاماسب جای شاماران رو نگه، بلایی سر اونا میاره. جاماسب بیچاره دیگه چاره‌ای نداشت، دلش شکست و جای شاماران رو به وزیر گفت.

میرن و شاماران رو اسیر می‌کنن و میارن پیش پادشاه. جاماسب هم اونجا بود، سرش رو پایین انداخته بود از شرمندگی. شاماران که این وضع رو می‌بینه، به جاماسب میگه غصه نخور، من همه چی رو می‌دونم. بعد جن شاماران رو می‌کنه به پادشاه و میگه منو سه قسمت کنین. سرم رو بدین هر کی بخوره، به همه علم دنیا آگاه میشه. تنم رو بدین هر مریضی بخوره، شفا پیدا می‌کنه. ولی دمم رو بدین هر کی بخوره، همون لحظه می‌میره.

وزیر طمع‌کار که می‌خواست همه‌ی علم دنیا رو یه جا داشته باشه و از دست جاماسب هم راحت بشه، یه نقشه‌ای می‌کشه. دم شاماران رو میده به جاماسب، تنش رو میده به پادشاه که شفا پیدا کنه، و سرش رو هم خودش می‌خوره که عالم بشه. اما نمی‌دونست که جن شاماران میتونست شکلش رو تغییر بده، و دمش رو تبدیل به شکل سر مار کرد، و سر و دم شاماران هر دو یه شکل شدن! و وزیر اشتباهی دم رو می‌خوره و همونجا جون میده. پادشاه هم با خوردن تن شاماران شفا پیدا می‌کنه. جاماسب هم که سر شاماران رو خورده بود، یه عالمه علم و حکمت پیدا می‌کنه و میشه یه حکیم بزرگ که همه مریض‌ها رو دوا می‌کنه.

بابا جان، جن شاماران نشونه برکت و داناییه. اگه کسی شانسی اونو ببینه، کاراش رو به راه میشه. چشماش خیلی قوی بود، کیلومترها دورتر رو می‌دید. تو بعضی دهاتای آذربایجان هنوزم کسانی بودن که گفتن شاماران رو دیدن، و وقتی ماری می‌بینن، یاد این قصه می‌افتن و سعی می‌کنن اذیتش نکنن، میگن شاید از نسل شاماران باشه.

این ورا، تو جنوب غربی ایران، یه چیزایی پیدا کردن که مال خیلی وقت پیشه، مال همون زمونا و نقش و نگاره هایی کشف کردن ، که نشون میده این قصه شاماران یه واقعیتی داشته، که تصاویرش رو در زیر میتونید ببینید. 

یه روزی. تو ترکیه هم یه قلعه هست که میگن خونه شاماران بوده، یه حموم قدیمی هم در ایلام هست به اسمش.

تو کرمانشاه خودمون هم که کُردها زندگی می‌کنن، خیلی به جن شاماران اعتقاد دارن. میگن رئیس همه مارها و حشرات زهرداره، هر چی مار و عقربه، زیر دست اونه. واسه اینکه از نیش و زهرشون در امان باشن، زنای کُرد هر سال یه آش نذری می‌پزن به اسم "دانه کولانه شاماران" و بین همسایه‌ها پخش می‌کنن.

آره بابا جان، شاماران یه موجود افسانه‌ایه، نصش زن بوده با موه های بلند و نص دیگه‌اش مار. یه قصه شیرین و پر از عبرت که نشون میده پاکی و مردونگی آخرش جواب میده و طمع‌کاری هم عاقبت خوبی نداره. اینا رو گفتم که بدونی این قصه‌ها فقط واسه سرگرمی نیست، یه عالمه حرف توشونه واسه زندگی.


دنیا پر از ناشناخته‌هاست... شما به کدوم یکی از این رازها بیشتر فکر می‌کنین؟ نظرتون رو بنویسین!



🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟


✨ ابوداوود الحنین: مرجع دعا نویسی و باطل سحر ✨

برای ارتباط مستقیم با استاد ابوداوود به آیدی تلگرام زیر مراجعه کنید:

@AbuDawod2

همچنین می توانید برای مشاهده نمونه دعاها و طلسم ها به کانال تلگرام استاد مراجعه کنید:

Abu_Dawod

شماره تلگرام : 09339917756

وبلاگ: Abudawod.blog.ir

✅ خدمات ارائه شده:

  • دعا نویسی
  • باطل سحر
  • و ...

با اطمینان از خدمات استاد ابوداوود بهره مند شوید.




  • ابوداوود الحنین

سوال: برای تشخیص نوع زار و خواسته‌اش، آیا از راه دور فقط اسم و اسم مادر کافیست، یا نیاز به فرستادنِ لباس یا وسیله‌ای از بیمار برای تبیاته هست؟ و چه هشدارهایی در این راه باید جدی گرفت؟"

   

جواب: جانِ بابا، چه سوالِ خوبی پرسیدی! 

ببین پسرم، برای شناختنِ اون زار و فهمیدنِ خواسته‌اش، از راهِ دور هم می‌شه و فقط با اسم و اسم مادر میشه کارش رو انجام بدیم.
 اسمِ و اسمِ مادر شخص مثلِ کلیدِ رمزی می‌مونه که قفلِ احوالاتِ باطنی‌ش رو باز می‌کنه. انگار که داری نشونیِ دقیقِ خونه‌شون رو می‌گیری. با همین نشونی می‌شه فهمید کدوم طایفه از زارها اومده و چه خواسته ای داره، و آیا علاوه بر زار عارض یا... هم داری یا خیر و غیره
 
حالا بعضی از بابازار و ماماهای جنوب، نزدیکِ بندرعباس، هستند ، یه جورِ دیگه رسم دارن. اونا برای تبیاته، که همون آشکار کردنِ حال و روزِ زارِ، علاوه بر اسم و مادر، یه تیکه از لباسِ مریض یا یه ناخن یا یه وسیله‌ی شخصی‌ش رو هم می‌خوان. 
اما رسمِ ما این نیست پسرم. ما با همون اسم و اسمِ مادر،  باطنِ قضیه رو می‌بینیم. و نیازی به این واسطه‌ها نداریم. البته هر کسی روشِ خودشو داره و هر کدوم هم یه حکمتی پشتِ کارش هست. مهم اینه که آخرش بتونیم گره از کارِ مراجعه کننده باز کنیم و مشکلش رو به اذن الله حل کنیم.
 
ببین عزیزِ بابا، این دور و زمونه، دکان‌دار زیاد شده. بعضی‌ها هم از سادگیِ مردم و دردِشون سواستفاده می‌کنن و برای خودشون کیسه می‌دوزن. میان یه وردی می‌خونن و یه دودی بلند می‌کنن و بعدش هم یه عالمه شرط و شروط می‌ذارن که زارت فلان چیز می‌خواد و بهمان قربونی باید بدی. هشتاد درصدِ این افراد در واقع بابازار نیستن و فقط اسم بابازار رو یدک می‌کشند. 

اگه واقعاً کسی گرفتارِ زار باشه، خودِ اون زار بی‌معطلی میاد به خوابِ صاحبش. مثلِ یه مهمونِ ناخونده که نصفه شب درِ خونه رو می‌زنه و وارد می‌شه. اگه اون زار نیازی به سفره داشته باشه، اگه دلش قربونی بخواد، خودش تو عالمِ رویا به آدم می‌گه. دیگه چه دلیلی داره که زارِ آدم بره پیشِ یه بابازارِ غریبه و اون بابازار بیاد به تو بگه؟ مگه این زار، رفیقِ صمیمیِ تو نیست؟ مگه تو هاله ات رفت و آمد نداره؟ مگه به تو وصل نیست؟ پس چرا باهات رودربایستی داشته باشه؟

مثلِ این می‌مونه که بچه تو خونه گشنه باشه، بعد بره درِ همسایه رو بزنه و بگه به خانواده ام بگید شام میخوام! خب معلومه که اول به پدر و مادرِ خودش می‌گه. زار هم همینطوره. اگه صاحبش رو دوست داشته باشه و بخواد باهاش بمونه، نیازش رو مستقیم به خودش می‌گه.

پسرم، چشمات رو خوب باز کن. هر کسی که از راه رسید و ادعای بابازاری کرد رو زود باور نکن. دنبالِ یه بابا یا مامازارِ واقعی بگرد که دلش پاک باشه و دستش شفا بده.  و فقط برای رضای خدا و کمک به مردم کار کنه. 

به حرفِ دلت گوش کن پسرم. اگه دل کسی باهات صاف نبود، اگه حس کردی یه جای کار می‌لنگه، بدون که یه حکمتی توش هست. اعتماد، مثلِ شیشه‌ می‌مونه، اگه بشکنه دیگه درست نمی‌شه. پس مواظب باش به کی اعتماد می‌کنی و گولِ ظاهرِ آدما رو نخور.

این نصیحتِ پیرِ بابازار رو آویزه گوشت کن پسرم، که راهِ راست رو پیدا کنی و گرفتارِ کلاهبردارا نشی. خدا پشت و پناهت باشه!



🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟


✨ ابوداوود الحنین: مرجع دعا نویسی و باطل سحر ✨

برای ارتباط مستقیم با استاد ابوداوود به آیدی تلگرام زیر مراجعه کنید:

@AbuDawod2

همچنین می توانید برای مشاهده نمونه دعاها و طلسم ها به کانال تلگرام استاد مراجعه کنید:

Abu_Dawod

شماره تلگرام : 09339917756

وبلاگ: Abudawod.blog.ir

✅ خدمات ارائه شده:

  • دعا نویسی
  • باطل سحر
  • و ...

با اطمینان از خدمات استاد ابوداوود بهره مند شوید.





 

  • ابوداوود الحنین

سلام به روی ماهتون بچه‌های گلم. الهی که تنتون سالم و دلتون خوش باشه همیشه.

می‌خوام چند کلامی خودمونی باهاتون حرف بزنم، حرفای دل یه پیرمرد که یه عمری سرد و گرم این روزگار رو چشیده و دلش می‌سوزه وقتی می‌بینه جوون‌ترها، که مثل گل پاک و صاف هستن، دارن تو چه دام‌هایی میفتن. گوش کنید عزیزای دلم، شاید این چند کلمه تجربه، یه جایی به دردتون خورد.

دلم می‌گیره وقتی می‌بینم این روزا یه عده آدم، میان و ادعاهای بزرگ می‌کنن. خودشون رو استاد و عالم جا می‌زنن، بعد می‌خوان روی تن و بدن ناموس مردم، به‌خصوص دخترای گلم و خانمای محترم که دل نازک‌ترن و زودتر باور می‌کنن، چیزایی مثل دعا و طلسم بنویسن. نیتشون خیر نیست بچه‌ها، اینا دنبال سود خودشونن، دنبال اینن که این بنده‌های خدا رو که دستشون به جایی بند نیست، شاید دلشون از غصه پره، از بی‌کسی، از مریضی، از گرفتاری، گول بزنن و از راه درست منحرف کنن. آدم وقتی مستأصل می‌شه، وقتی کارد به استخونش می‌رسه، برای خلاص شدن از مشکلش (حالا هرچی که هست، یکی دنبال بخته، یکی دنبال رزق و روزی حلاله، یکی مریض داره، یکی دلش شکسته،یکی بچه دار نمی‌شه )، به هر در و دیواری می‌زنه، به هر ریسمون پوسیده‌ای چنگ می‌ندازه. این آدمای نامهربون هم از همین درماندگی و سادگی سوءاستفاده می‌کنن و راحت این دل‌شکسته‌ها رو فریب می‌دن و زندگیشون رو خراب‌تر می‌کنن.


یه چیز دیگه هم که خیلی باب شده و

  • ابوداوود الحنین