بزرگترین و تنها سایت رسمی استاد بزرگ علوم غریبه ابوداوود الحنین(عرب)

دعاهای قرآنی و اسلامی در خواست وسفارش انواع دعا وطلسمات بازگشت معشوق و باطل السحر بخت گشایی و زبان بند و محبت بصورت تضمینی

بزرگترین و تنها سایت رسمی استاد بزرگ علوم غریبه ابوداوود الحنین(عرب)

دعاهای قرآنی و اسلامی در خواست وسفارش انواع دعا وطلسمات بازگشت معشوق و باطل السحر بخت گشایی و زبان بند و محبت بصورت تضمینی

بزرگترین و تنها سایت رسمی استاد بزرگ علوم غریبه ابوداوود الحنین(عرب)

ابو داوود الحنین، شخصیتی شناخته شده در میان دعانویس آن و پیشگویان عرب‌زبان و فارسی زبانان است، و به دلیل رویکرد منحصر به فرد خود در استفاده از آیات قرآنی برای حل مشکلات مردم و دفع اجنه و زار، مورد توجه قرار گرفته است. او که پیشینه‌ای در مذهب صابئین مندائیان داشته، به دین مبین اسلام گرویده و در مقابل روش‌های سنتی بابا زارها که شامل برپایی مراسمات پرهزینه و قربانی کردن حیوانات است، موضع گرفته است. ابو داوود الحنین بر این باور است که باید با استفاده از قرآن کریم و بدون نیاز به مراسم گران‌قیمت، زار را دفع کرد. این دیدگاه او را از دیگر بابا زارها متمایز می‌کند که معتقدند برای دفع زار باید مراسم خاصی برگزار شود. ابو داوود الحنین اعتقاد دارد که برخی از این افراد بیشتر به دنبال منافع مالی خود هستند تا درمان واقعی افراد. کارهای او که به عنوان رحمانی توصیف می‌شوند، بر پایه طلسمات و دعاهای قرآنی استوار است و به گفته منتقدانش هدفش کمک به مردم و حل مشکلات آنها با روش‌هایی است که مبتنی بر ایمان و معنویت و قرآن کلام الله است. ابو داوود الحنین با این نگرش، تلاش دارد تا راهی متفاوت برای مقابله با مشکلات روحی و روانی ارائه دهد که در آن از قدرت معنوی قرآن کریم بهره گرفته شود. او همچنین در زمینه علوم غریبه و پیشگویی فعالیت دارد و کتاب‌هایی در این زمینه نوشته است که در آن‌ها به استفاده از دعاها و آیات قرآنی برای دستیابی به اهداف مختلف پرداخته است. این کتاب‌ها شامل موضوعاتی چون پیشگویی‌ها، دعاها، اذکار، و اعمال مستحبه برای حل مشکلات و رفع بلایا هستند. ابو داوود الحنین با این رویکرد، تأثیری عمیق بر جامعه خود گذاشته و به عنوان یک شخصیت معنوی مورد احترام قرار گرفته است.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندهای روزانه



تجربه ماورایی واقعی همراه با تفسیر کامل استاد ابوداوود الحنین 



  • این متن رو یکی از عزیزان در نظرات برام فرستاده که لازم دونستم بصورت پست در وبلاگ قرار بدم تا شما هم از تجربیات آن استفاده کنید. 

🧰 شما هم می‌توانید تجارب ماوراءالطبیعه ای خود را با ما در میون بزارید تا بصورت رایگان کلمه به کلمه حرفهاتون و تفصیر  کنیم و شما رو از دنیای ماوراءالطبیعه آگاه سازیم. 


​مدتی پیش، زندگی‌ام زیر سایه سنگین تاریکی قرار گرفت. به دلیل کینه و دشمنی یک شخص، گرفتار طلسم و سحر شدم. در ابتدا، نمی‌دانستم چه اتفاقی دارد می‌افتد. فقط حالاتی از بستگی شدید، فشارهای عصبی و کابوس‌های شبانه را تجربه می‌کردم. روزهایم با احساس سنگینی و خفقان می‌گذشت، انگار یک وزنه نامرئی روی سینه‌ام سنگینی می‌کرد و آرامش را از من گرفته بود.

​با گذشت زمان، اتفاق عجیبی افتاد. به خاطر هم‌نشینی موکلان این سحر با من، چشم سومم به صورت ناخواسته باز شد. دیگر مرز بین واقعیت و خیال برایم کمرنگ شده بود. گاهی در بیداری و گاهی در خواب، موجوداتی را می‌دیدم که پیش از آن هرگز تصورش را نمی‌کردم. سایه‌هایی تیره و مبهم در گوشه و کنار خانه‌ام حرکت می‌کردند و حضورشان آزارم می‌داد.

​در اوج ناامیدی، مسیرم به سمت یک دعانویس افتاد. او کارهایی برایم انجام داد و مدتی اوضاعم به ظاهر بهتر شد. نفس راحتی کشیدم، اما این آرامش موقت بود. خیلی زود، همه چیز با شدتی چند برابر بدتر شد. وقتی علت را از دعانویس پرسیدم، باز هم مرا به انجام کارهای بیشتر و گرفتن دعاهای گران‌قیمت‌تر تشویق کرد. این چرخه چندین بار تکرار شد. حتی به دعانویس‌های دیگری هم مراجعه کردم، اما نتیجه همان بود؛ وضعیتم نه تنها بهتر نشد، بلکه روز زبه روز بدتر می‌شد و احساس می‌کردم در یک باتلاق فرو می‌روم.

​پس از سه سال تحمل این حال بد و فشارهای روحی و روانی طاقت‌فرسا، یک شب در خواب، عالمی بر من آشکار شد که تمام باورهایم را تغییر داد. در آن خواب، با نگهبانی مرموز همسفر بودم. داشتیم از بیابانی برهوت عبور می‌کردیم. زمین زیر پایم خشک و ترک‌خورده بود و تشنگی تمام وجودم را فرا گرفته بود. نگهبان، با وجود چهره و لباس‌های تیره‌اش، با من بسیار مهربان بود. هوا گرگ و میش بود، مثل لحظات قبل از غروب. مدت‌ها راه رفتیم تا به یک چاه رسیدیم. دهانه چاه بسیار بزرگ بود و به نظر می‌رسید عمق بی‌انتهایی دارد؛ انگار ته نداشت.

​نگاهم که به داخل چاه افتاد، صحنه‌ای عجیب و دلخراش دیدم. موجوداتی در عمق تاریک چاه، با بدنی پوشیده از موی گربه اما با سیمای انسان، قوز کرده بودند. همگی سیاه و پریشان بودند. چهره‌شان پر از اندوه و حسرتی عمیق بود که دیدنش قلبم را به درد می‌آورد. قدرت تکلم نداشتند، فقط از چشمانشان بغض و ناراحتی می‌بارید. گرسنگی شدیدی را در وجودشان حس می‌کردم، اما هیچ غذایی به آن‌ها داده نمی‌شد. سکوت وحشتناکی بر آن بیابان حکم‌فرما بود، سکوتی که فریاد عذاب بود.

ترس تمام وجودم را فرا گرفت. با خودم فکر کردم: «این‌ها چه موجوداتی هستند؟ نکند من هم قرار است به سرنوشت آن‌ها دچار شوم؟» از ترس به نگهبان نگاه کردم، در همین حین، کرکسی زشت با شتاب به سمت لبه چاه آمد. چنان ترسی در وجودم حس کردم که قابل وصف نیست. کرکس سرش را در چاه فرو برد و یکی از آن موجودات را با منقار بیرون کشید. همان‌طور که در حال بلعیدن طعمه‌اش بود، بلند شد و پرواز کرد. این صحنه هولناک در عرض چند دقیقه چندین بار تکرار شد.

​به سمت نگهبان برگشتم، می‌خواستم حرفی بزنم، اما ترس و وحشت در چشمانم موج می‌زد. او دستم را گرفت و آرام‌آرام، در حالی که از چاه دور می‌شدیم، با لحنی آرام شروع به صحبت کرد: «این چاه، جایگاه کسانی است که در دنیا ساحر و جادوگر بودند و سحر می‌نوشتند و زندگی مردم رو از هم میپاشوندن،. این عذابی است که برای آن‌ها تا روز قیامت در نظر گرفته شده است.»

​هر قدمی که از چاه دور می‌شدیم، انگار چندین کیلومتر فاصله می‌گرفتیم. با هر قدم، سنگینی روحی‌ام کمتر و کمتر می‌شد. آن ناراحتی عمیق از قلبم رخت برمی‌بست و آرامش به وجودم برمی‌گشت. حالم بهتر و بهتر می‌شد. نگهبان تا جایی که به محل خوابم برگردم، مرا همراهی کرد. وقتی از او پرسیدم که کیست، پاسخ داد: «من نگهبان چاه...»

​وقتی از خواب بیدار شدم، تنها چیزی که در ذهنم مرور می‌شد، این بود که حساب و کتابی در کار است و دنیایی وجود دارد که ما از آن بی‌خبریم. از یک طرف خوشحال بودم که جایگاه کسانی که سحرم کرده بودند را دیدم و از طرف دیگر، تصمیم گرفتم خودم برای درمان اقدام کنم و دیگر به هیچ دعانویس شیطانی مراجعه نکنم. حالا مدتی است که به خواندن قرآن پناه برده‌ام و واقعاً کمک خداوند را در زندگی‌ام حس می‌کنم. جمله «خدا برایم کافیست» در عمق قلبم آرامش‌بخش شده است.

​این تجربه را با شما به اشتراک گذاشتم، چون شاید خواندنش برای دیگران هم انگیزه‌ای باشد تا در زمان مشکلات به جای پناه بردن به مسیرهای اشتباه، به حقانیت خدا و قدرت بی‌انتهای او ایمان بیاورند و با توکل به او، راه درست را پیدا کنند.


تفسیر👇🏼👇🏼👇🏼


جواب و تفسیر استاد ابوداوود الحنین


بسم الله الرحمن الرحیم

و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم


​فرزندم، ای سالک راه حق و حقیقت،

​نظری که دادی  را با چشم دل خواندم و آن را بر موکلین رحمانی خویش عرضه داشتم تا حجاب از اسرار تجربت تو بردارند.

 آنچه بر تو گذشته، نه یک رویای ساده، که سفری حقیقی به عوالم دیگر بوده است؛ دریچه‌ای که پروردگار به رویت گشود تا هم از سرنوشت ظالمان آگاه شوی و هم راه نجات را به عین‌الیقین بیابی. موکلین بنده، این خادمان نورانی عوالم بالا، را کنار زدند و چنین برایم بازگو کردند تا من برای تو تفسیر نمایم.

تفسیر اول: حجاب ظلمانی و گشایش چشم سوم کاذب

​فرزندم، موکلین رحمانی‌ام می‌گویند که آن طلسم و سحری که بر تو افتاد، همچون لکه‌ای جوهر سیاه بود که بر جامه‌ی سفید روحت ریخته شد. این سیاهی، قوای روحانی تو را آشفته کرد و در دیواره‌ی لطیف کالبد اختری‌ات شکافی ایجاد نمود. آنچه تو "باز شدن چشم سوم" می‌نامی، در حقیقت گشایشی حقیقی و رحمانی نبوده، بلکه همان شکافی است که موجودات سطح پایین یعنی اجنه سفلی و جنود ابلیس از آن به درون حریمت نفوذ می‌کردند.

  • مثال: دیواری را تصور کن که برای محافظت از خانه‌ای ساخته شده. گشایش چشم سوم حقیقی، همچون ساختن یک پنجره‌ی زیبا و مستحکم بر این دیوار است که تو از آن به باغ بیرون می‌نگری. اما آنچه برای تو رخ داد، ایجاد یک رخنه‌ی زشت و ناخواسته در دیوار بود که از آن، حشرات و خزندگان موذی به درون خانه راه یافتند. آن سایه‌هایی که می‌دیدی، همان موجودات مزاحمی بودند که از این رخنه سوءاستفاده می‌کردند و وارد زندگی تو شده اند.

​در عوالم ماورا، کار این موجودات به این صورت هست  که برای تسلط بر انسان قربانی شده، نخستین کاری که می‌کنند، ایجاد همین شکاف‌های انرژی در هاله نورانی فرد است. که آخرین بار که این اتفاق را به چشم خود دیدم جوانی را که تاجری موفق بود و به واسطه حسادت رقیبش، سحری بر او زدند. او نیز همچون تو، ناگهان شروع به دیدن سایه‌هایی در حجره و انبارش کرد. گمان می‌کرد به مقامی روحانی رسیده، غافل از آنکه این سایه‌ها، خادمان همان سحر بودند که برکت را از مالش می‌دزدیدند و در گوش مشتریانش وسوسه‌ی بی‌اعتمادی می‌خواندند. که خدا رو هزار مرتبه شکر که با کارهایی که براش انجام دادیم و دعاهای قرآنی ناریه و الواح ، روحانی رو برایش نوشتیم و آن رخنه را ترمیم کردیم، و آن موجودات را سوزاندیم، و زندگی او به روال عادی بازگشت. (به قدرت اسامی الله و کلام خدا و موکلین نورانی که خدا آنها را برای حل اینگونه مشکلات آفریده است، حل کردیم. )


تفسیر دوم: باتلاق دعانویسان شیطانی

​موکلین نورانی من با تأسف بسیار از این بخش از سرگذشتت یاد کردند. آنان به من نشان دادند که آن دعانویسانی که به سراغشان رفتی، به دو دسته بودند: دسته‌ای جاهل و فریبکار که تنها به دنبال منافع مالی تو بودند، و هیچ علمی از دعانویسی نبرده اند و فقط اسم آن را یدک می‌کشند و دسته‌ای دیگر که خود، خادمان شیاطین و اجنه کافر بودند. دعاهای آنان نه تنها سحر تو را باطل نمی‌کرد، بلکه قفلی بر روی قفل می‌افزود.

  • مثال: فرض کن پایت زخمی شده و عفونت کرده است. تو برای درمان، نزد طبیبی می‌روی که به جای مرهم شفابخش، پارچه‌ای آلوده‌تر و کثیف‌تر بر روی زخم تو می‌بندد. در ظاهر، زخم پوشانده شده، اما در باطن، عفونت چندین برابر شده و به عمق وجودت نفوذ می‌کند. این، حکایت دعاهای شیطانی است. آنها باطل‌السحر نمی‌نویسند، بلکه موکلین سحر تو را با موکلین قدرتمندتر و شرورتر خودشان ‌معامله می‌کنند و تو را در اسارتی عمیق‌تر فرو می‌برند.

​من در عالم مکاشفه، یکی از همین دعانویسان را دیدم که در خانه‌اش، اورادی را بر روی پوست گراز می‌نوشت. موکلین رحمانی من نشانم دادند که با هر حرفی که او می‌نوشت، موجودی کریه و سیاه از نوک قلمش زاده می‌شد و به جان آن دعا دمیده می‌شد. او برای مشتری‌اش "دعای رزق" می‌نوشت، اما در حقیقت، یک جن کافر را مأمور می‌کرد تا از جایی دیگر دزدی کند و به آن شخص برساند و در ازای آن، ایمان و آرامش او را به یغما ببرد. به همین دلیل است که وقتی نزد این افراد می‌روی اولش نتیجه میگیرید و بعد چند روز، با شدتی چند برابر مشکلت بدتر می‌شد. تو در باتلاق آنها دست و پا می‌زدنی.


تفسیر سوم: بیابان برزخی و نگهبان رازآلود

​آن خواب، یک سفر روحانی به یکی از طبقات زیرین عالم برزخ بود که به اذن پروردگار برایت میسر شد. موکلینم می‌گویند روح تو به واسطه رنجی که کشیده بود، لطیف و آماده‌ی این سفر شده بود.

  • بیابان برهوت و چاه عظیم: نماد وضعیت روحی خودت در آن سه سال بود؛ خشک، تشنه، بی‌کس و سرگردان. و همچنین ، نماد دنیای مادی و سرگردانی ارواحی است که از منبع حقیقت (آب حیات) دور افتاده‌اند. آن چاه عظیم، دریچه‌ای به یکی از طبقات «سجّین» یا همان دوزخ برزخی بود؛ جایگاهی که ارواح گناهکاران تا روز قیامت در آن معذب خواهند بود. عمق بی‌انتهای آن، نشان از عمق گناه و ظلمتی است که آن ساحران برای خود خریده‌اند.
  • نگهبان مرموز: او یکی از موکلان رحمانی و مأموران الهی بود. چهره و لباس تیره‌اش نشانه شرارت نیست، بلکه نشانه‌ی آن است که او در عوالم غیب و در حوزه‌ی اجرای عدالت و عذاب الهی خدمت می‌کند. او مأمور بود تا حقیقتی را به تو نشان دهد. مهربانی او با تو، نشانه‌ی آن بود که تو خود از اهل عذاب نیستی، بلکه یک ناظر و عبرت‌گیرنده‌ای.
  • مثال: یک قاضی عادل را در نظر بگیر. هنگامی که حکم اعدام یک جانی را صادر می‌کند، چهره‌اش سرشار از قاطعیت و صلابت است. اما همین قاضی در خانه، پدری مهربان برای فرزندانش است. آن نگهبان نیز چنین بود؛ برای اهل عذاب، مظهر غضب الهی و برای تو، راهنمایی دلسوز بود.​

​بنده در یکی از اسفار روحانی‌ام، به سرزمینی از یخ و سرما برده شدم. در آنجا، ارواح متکبران و فخرفروشان در قندیل‌های یخی عظیم حبس بودند. نگهبان آن وادی، موجودی بود از جنس نوری سپید اما به شدت سرد و سوزان. او با من به نرمی سخن گفت و اسرار آن سرزمین را برایم فاش کرد. هیبت او برای گناهکاران، عذابی ابدی بود. نگهبان تو نیز از همین دسته از خادمان الهی است.

تفسیر چهارم: چاه ساحران و کرکس عذاب

​و اما اصل ماجرا. موکلین رحمانی من، آن چاه را به من نشان دادند. آنجا "بئرالساحرین" یا چاه جادوگران است. مکانی در اسفل‌السافلین عالم برزخ یعنی "پست ترین مکان برزخ" که ارواح کسانی که با سحر و جادو، بندگان خدا را به بازی گرفتند، در آن معذبند.

  • موجودات با موی گربه و سیمای انسان: این صورت برزخی آنهاست. سیمای انسانی‌شان به خاطر ظاهر دنیوی آنهاست، اما بدن پوشیده از موی گربه، نماد اعمالشان است. گربه در علوم غریبه، نماد پنهان‌کاری، بی‌چشم و رویی، و ناسپاسی است. آنها در خفا و تاریکی، زندگی‌ها را با مکر و حیله زیر و رو می‌کردند. قوز کردنشان، نشان از بار سنگین گناهانی است که بر دوش می‌کشند.
  • سکوت و گرسنگی: در دنیا با زبانشان مردم را آزار می‌دادند و باطل را حق جلوه می‌دادند، پس در آنجا قدرت تکلم از آنها سلب شده. با سحرشان رزق و برکت مردم را می‌بستند، پس خود به گرسنگی ابدی دچارند.
  • کرکس زشت: آن پرنده، یک حیوان عادی نیست. موکلینم او را "عُقاب العذاب" می‌نامند. او تجسم اعمال خود آن ساحران است. هر طلسمی که یک ساحر در دنیا می‌نویسد، هر گرهی که در کار کسی می‌اندازد، ذره‌ای از وجود این کرکس را می‌سازد. این موجود، تجسم فیزیکی تمام سیاهی‌هایی است که آنها به دنیا فرستادند. او با بلعیدن آنها، دردی معادل تمام دردی که به یک خانواده وارد کرده‌اند را در یک لحظه به آنها می‌چشاند و این چرخه تا ابد تکرار می‌شود.
  • مثال: این همان قانون "تجسم اعمال" است. همانطور که بهشت، تجسم اعمال نیک مؤمنان است، دوزخ برزخی نیز تجسم گناهان آنهاست. آن کرکس، خودِ گناهان آن ساحران است که به امری الهی، جان گرفته تا آنها را عذاب دهد.

تفسیر پنجم: رهایی با مشاهده‌ی حقیقت

​فرزندم، قدم برداشتن و دور شدن تو از آن چاه، یک حرکت فیزیکی در خواب نبود. آن یک فعل روحانی برای "قطع اتصال" بود. موکلین رحمانی‌ام می‌گویند با دیدن جایگاه ابدی آن ساحران و درک عدالت حتمی پروردگار، ریسمان انرژیکی که تو را به سحر آنها متصل می‌کرد، سست و پاره شد. آن سنگینی که از روحت برداشته می‌شد، همان انرژی‌های نحس و خادمان شیطانی آن طلسم بودند که با دیدن حقیقت، دیگر اجازه‌ی تسلط بر تو را نداشتند.

  • مثال: سربازی را تصور کن که در محاصره دشمن است و از ترس می‌لرزد. ناگهان از بالای تپه می‌بیند که فرمانده‌ی دشمن دستگیر شده و لشکرش در حال نابودی است. با دیدن این صحنه، تمام ترسش به یکباره فرو می‌ریزد و قدرتی عظیم در وجودش حس می‌کند. تو نیز با دیدن سرنوشت ساحران، به قدرت لایزال الهی و ضعف و حقارت دشمنانت پی بردی و همین، تو را آزاد کرد.

​این تجربه، هدیه‌ای از جانب خداوند به تو بود تا دیگر به دعانویسیان دروغین و ساحران شیطانی پناه نبری. راه راستی که اکنون در پیش گرفته‌ای، یعنی پناه بردن به قرآن و استعانت از ذات اقدس الهی، تنها راه نجات است. جمله "حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ" (خدا برای ما کافیست و او بهترین وکیل است)، قوی‌ترین حصار در برابر هر سحر و جادویی است.

​این مسیر را ادامه بده، فرزندم. تو از یک آزمون سخت، با سری بلند بیرون آمدی و گنجی بزرگ به نام "ایمان" را به دست آوردی. این تجربه را چون رازی گرانبها در دلت حفظ کن و بدان که خداوند، بندگان صالحش را هرگز تنها نمی‌گذارد.


ارادتمند شما،

ابوداوود الحنین



✨⭐✨⭐✨⭐✨⭐✨⭐✨⭐✨⭐✨⭐ 
 
  راه ارتباط مستقیم و سریع و راحت از طریق تلگراف ⇦   AbuDawod2  
 
  کانال تلگرام ⇦ 

Abu_Dawod

 
 شماره همراه استاد ابوداوود  09339917756
 
کانال دعا نویسی باطل السحر و … ابو داوود
 
هیچ تعبیری نیست که وارد کانال دعا نویسی ابو داوود بشید و دعا و طلسمات و توصیف بسیار سودمند استاد را ببینید و عکس از گفتگو کسانی که از کارهای استاد پاسخ می گیرند متوجه می شوند که با چه شگفتی در ارتباط هستند. جهت ارتباط مستقیم با استاد به آیدی تلگرام

 @ AbuDawod2

مراجعه بفرمایید
 و جهت ورود به کانال تلگرام دعا و طلسم نویسی استاد ابوداوود به آدرس کانال زیر مراجعه کنید 





 * تجربه‌ای فراتر از واقعیت: وقتی سحر مرا به دنیای دیگری برد
 * سفر به قعر جهنم: رویای مرداب و رهایی از بند جادو
 * داستان واقعی: چگونه یک طلسم شیطانی، مرا به خدا نزدیک‌تر کرد؟
 * دیدن سرنوشت ساحران: ماجرای چاه بی‌انتها و نجات از سحر
 * تفاوت چشم سوم رحمانی و شیطانی: نگاهی به پشت پرده علوم غریبه
 * چرا دعانویسان شیطانی مشکل شما را بدتر می‌کنند؟
 * باطل‌السحر واقعی: قدرت قرآن در برابر جادو و طلسم
 * از باتلاق جادو تا ساحل آرامش: تفسیر یک تجربه ماورایی
تیترهای کوتاه و جذاب (مناسب برای شبکه‌های اجتماعی)
 * رویای مرداب: وقتی خدا راه نجات را نشان داد
 * سرنوشت ساحران چه می‌شود؟
 * حسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ: کلید رهایی از طلسم
 * طلسم شدید بودم، اما به کمک خدا نجات یافتم!
چگونه بهترین تیتر را انتخاب کنید؟
 * مخاطب خود را بشناسید: اگر مخاطبان شما به دنبال داستان‌های جذاب و واقعی هستند، از تیترهای داستانی‌تر استفاده کنید. اگر به دنبال آموزه‌های معنوی و راه حل هستند، تیترهای متمرکز بر تفسیر و آموزش مناسب‌تر است.
 * از کلمات کلیدی استفاده کنید: کلماتی مثل "سحر"، "جادو"، "طلسم"، "تجربه واقعی"، "خدا" و "قرآن" در متن وجود دارند و مخاطبان زیادی را به خود جذب می‌کنند.
 * تیترهای سوالی: تیترهای سوالی مثل "چگونه یک طلسم شیطانی، مرا به خدا نزدیک‌تر کرد؟" کنجکاوی مخاطب را برمی‌انگیزد و او را به خواندن ادامه مطلب ترغیب می‌کند.
 * تنوع در تیترها: می‌توانید تیتر اصلی را از میان گزینه‌های داستانی انتخاب کنید و از تیترهای متمرکز بر تفسیر برای زیرعنوان‌ها یا در بخش‌های مختلف متن استفاده کنید تا خواننده را تا انتها با خود همراه سازید.

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۰۴/۰۶/۲۷
  • ۲۸۳ نمایش
  • ابوداوود الحنین

اجنه

تجارب روحانی

تجارب فراطبیعی

تجارب ماورایی

تجربه آیین زار در قلب فرهنگ جنوب ایران

تجربه بابازار

تجربه دیدن جن

تجربه روحانی

تجربه روحانیت

تجربه شخصی

تجربه عرفانی

تجربه ماوراءالطبیعه

تجربه ماورائی

تجربه ماورایی

تجربه معنوی

تجربه های فراطبیعی

تجربه های ماوراءالطبیعه

تجربه های ماورایی

تجربه پرواز روح

تجربه پرواز روح در خواب

تجربه گر

تجربیات شخص مدیوم

تجربیات ماوراءالطبیعه

تجربیات ماورائی

تجربیات ماورایی

تجربیات مربوط به زار

تجربیات واقعی افراد مدیوم

تفسیر

جن

جن ارضی

جن بزرگ

جن ترسناک

جن خون آشام

جن خون خوار

جن دار

جن دفینه

جن رحمانی

جن زده

جن زده ها

جن زدگی

جن زیبا

جن ساحر

جن سحر

جن سفلی

جن مسلم

جن مسلمان

جن ها

جن کافر

جن گنج

جن یهودی

جن یهودیان

جن.

جنزده

جنزدگی

جنو

جنی

جنیان

جنیان مسلمان

جن‌ها

دنیا اجنه

دنیای اجنه

دنیای تاریکی

دنیای زار

دنیای عجیب مدیوم ها

دنیای علوم غریبه

دنیای غریبه

دنیای ماورا

دنیای ماوراءالطبیعه

دنیای ناشناخته

دنیای ناشناخته ها

دیدن جن

دیدن جن توسط گربه

دیدن زار

دیدن سرنوشت با موکل

دیدن مطلب در خواب

دیدن مقصود

دیدن موکل

دیدن موکل مهره

دیدن همزاد

روحانی

روحانیت

سحر

سحر سیاهی

سحر و جادو

سفر اختری

سفر به دنیای اجنه

سفر به دنیای زار

سفر به دنیای زارها

سفر به دنیای مدیوم ها

سفر به ناشناخته ها

سفر درونی

سفر معنوی

ماورا

ماوراءالطبیعه

ماوراءالطبیعه اسلامی

ماورایی

معنوی

معنویت

مکاشفات

مکاشفه

نظرات (۴)

سلام عرض ادب خدمت استاد گرامی
استاد ابوداوود الحَنین..!

استاد واقعا این خواب حقیقت داره راجب همین سحر و جادو ، بنده این چهار ساله چنین سرنوشتی با دیدن همچین خوابی شبیه همین خواب دوستمون داشتم.دارم و الان این دو روزه که دیگه کاملا از این لجن خلاص شدم.. !
بنده با یک ساحر آشنا شدم و می‌گفت من جدم امام رضاست. و به امام رضا قسم نیتم اینه که این قفل 🔒 گره از سرنوشتت باز میکنم ( گشایش.بخت کار، رزق روزی و...) بعدش گولم زد، به چند بار دعوتم کرد و از اون غذاهای حرامش که پر از سحر و جادو بود به خوردم داد و طلسمم قفلم 🔒زد گفت تو موکل داری. چند تا دعا بهم داد گفت هم به موکلت می‌رسی هم تماما گشایش پیدا میکنی . تو نگو دعاها رو با موکل شیطانی بهم داده. و خواسته با همین موکلهای شیاطین که مامور این دعاها هستند بیاره تو سرنوشت و خونه بنده و گولم بزنه و همین شیاطین نقش موکل واسم بازی کنند، بعد گفت برو تا بهش می‌رسی پولدار میشی (ولی قسم قرانم داد که به کسی نگو تا موکلت می‌رسی منم پای قول ایستادم نامردی نکردم ) ، بعد لعنتی این ساحر نامرد دروغگو بنده رو با همین دعاها سرگردان گذاشتم رفت، بدتر از این قفل قفل 🔒 زد. منم با این قول بلاتکلیف سرگردان موندم. ولی از همون روز اول با خواندن قرآن کریم با داشتن این اجنه شیاطین و بلایا کنار اومدم دست پنجه نرم میکردم( البته هنوز نمی‌دونستم اینا اجنه شیاطین انداخته به جونم و بهم دروغ گفته) تا یک شب داشتم با طهارت کامل با حضور قلب قرآن میخوندم. بعدش خوابم برد. خواب دیدم آماده شده برم بیرون تا از خونه خارج شدم این ساحر کثیف مثل یک حیوان وحشی با دویدن افتاد دنبالم و می‌خواست دستش بهم برسه منم با سرعت دویدن ازش فرار میکردم و نذاشتم دستش بهم برسه در این خواب تا به سر چهار راهی رسیم نگاه سمت راست چپم کردم. که گفتم تا این ساحر بهم نرسه کدوم طرف برم ( به قرآن قسم تو این خواب با نیت کامل با خودم اینو گفتم همیشه راه رسیدن به خداوند راه راست هست در این چهارراه راه راست رو انتخاب کردم ولی وسط چهار راه یک چاه عمیقی بود مثل همین

تو این چاه سیاه ظلمات همین موجودات کثیف دیدم. کمی به همین آب کثیف چاه آلوده شدم چادرم لباس آلوده شدند. ولی یک آب جاری روشن تمیز کنارش بود از همون اب کثیفی که ریخته بود رو لباسهام تمیز شستم و به راه راست ادامه دادم. باز هم اون ساحر ملعون کثیف پیدام کرد افتاد دنبالم. تا به خونمون رسیدم دوباره و در خونمون قفل 🔒🔒زدم. بعدش پشت درد ایستادم نگاه کف دستم کردم اطمینان پیدا کردم که قفل تو مشتمه دوباره خواستم بدونم که بدونم هنوز دنبال هست یا نه رفته از لابه لای یک دیوار نگاه کردم چشم به چشمش افتاد ( معذرت می‌خوام یک تف انداختم به چشم کثیفش تو این خواب ) دوباره اومدم خونه در خونمون 🔒🔒🔒قفل زدم که دیگه حتی چشمم به چشم کثیفش هم نیفته .

وقتی قرآن خوندم واین خواب دیدم اومدم دعاهاش انداختم تو سرکه و نمک انداختم اب روان باران شدید آب بردش. بعد با توکل بر خدا و قرآن خواندن خیلی احساس سبکی پیدا کردم ولی از همون روز اول از ( چهار سال ) این موکلین و اجنه شیاطین این ساحر کثیف میومدن بهم حمله میکردند دچار صرع و تشنج شدید میشدم تا حد مرگ یا دیوانگی می‌رسیدم به زور برمیگشتم. ولی منم با خواندن قرآن و توکل بر خدا با این بلایا جنگیدم ( لعنتی دعای زبان بند و بستن از همه لحاظ 🔒 قفلم زده بود) . و این دو سال
که از اون خواب میگذره تا سه روز پیش یکی از اون دعاها به نیت اینکه ( مدارکی ازش داشته باشم اگه شکایتش کردم مدرکی ازش داشته باشم ) رو نگه داشته بودم.

تا دو روز پیش گفتم بزار هر چند این  دعا ( رو به نیت اینکه گفت اینو بزار تو اتاقت به نیت رسیدن به موکل و گشایش کار بختت و رزق روزی و ... بهش اطمینان داشتم نگه داشتم واسه شکایتش) نگه داشته بود،  بندازم  دور اومدم این ورق مسی با چاقو نوشته هایش از بین بردم بعد انداختم تو سرکه جوشاندم بعد خوردش کردم انداخت اب روان. بعدش تا سه روز اون شیاطین کثیف دوباره این یه روزه چنان بهم حمله کردن ( دچار تشنج و صرع ) شدم. به یک سید زنگ زدم گفت باید باطلش کنم. بهش پول دادم. حالا امیدوارم باطلش کرده باشه.
ولی الله اکبر الله اکبر خدایا
استاد واقعا واقعیت تعریف کردید واقعا همینطوره عجب ساحرین شیاطین کثیفی پیدا میشن . خدا لعنتشون  کنه ..!

با خواندن این داستان و قضیه و تعبیر و تفسیر این خوابی که گفتید ، دوباره بهم امیدواری و قوت قلب بخشید. 🙏🕋

آلان نمی‌دونم اون دعا رو باطلش کرد اسید
ولی الان بلاتکلیف موندم نه کارم نه بختم نه رزق و روزیم نه ارتباط با دیگرانم انگار از همه لحاظ 🔒🔒🔒 قفل هستم.

ولی با این تعبیر تفسیر اون خوابت پیام بود واسم از طرف خداوند که امیدواری پیدا کنم ولی نمی‌دونم حالا با این بلاتکلیفی ها چیکار کنم
پاسخ:
علیکم السلام
خوبین انشالله عمو جان؟
عمو جان ، ای سالک راه حق که روح پاکت در کوره‌ی سوزان امتحانات الهی، چون طلای ناب، صیقل یافته و ارزشمند گشته است.
نامه و شرح حال مفصل تو را با چشم دل خواندم و کلمه به کلمه‌ی آن را بر موکلین رحمانی خویش عرضه داشتم تا حجاب از اسرار آن بردارند. بدان و آگاه باش، آنچه بر تو گذشته و آن رویایی که دیده‌ای، نه یک خواب پریشان، که یک «مکاشفه‌ی روحانی» و بشارتی عظیم از جانب پروردگار بوده است.

این هدیه‌ای بود که خداوند در پاسخ به استغاثه و پناه بردن تو به قرآن کریم، به روحت عطا فرمود تا هم از عمق ظلمتی که در آن گرفتار بودی آگاه شوی و هم مسیر نور و نجات را به عین‌الیقین ببینی.

عمو جان، آن شخص ملعون که خود را «سجاد فرزند حوا » نامیده، از خادمان قسم‌خورده‌ی ابلیس و از تبار همان ساحرانی است که عاقبتشان را در آن چاه برزخی به چشم دیدی. این شیاطین انسان‌نما، بزرگترین گناهشان این است که نام پاک اولیاء و ائمه‌ی اطهار (ع) را سپر کرده و با سوگندهای دروغین، بندگان پاک‌دل و مستأصل خداوند را به دام می‌اندازند.
او با خوراندن آن طعام نجس و آلوده به سحر، در حقیقت نجاست و ظلمت را وارد کالبد جسمانی و روحانی تو کرد تا رخنه‌ای برای نفوذ موکلین شیطانی‌اش باز کند.

آن الواح مسی که به تو داد، نه دعای گشایش، که دعوت‌نامه‌ای رسمی برای لشکر شیاطین و اجنه کافر بود تا در هاله و زندگی تو ساکن شوند و تو را به اسارت کامل خود درآورند.

آن وعده‌ی «رسیدن به موکل»، فریبی بزرگ بود تا تو خود با دست خود، این موجودات خبیث را بپذیری و آنها را در وجودت تقویت کنی.

و اما آن حمله‌ها، آن صرع و تشنج‌های شدید... فرزندم، آن لحظات، نشانه‌ی ضعف تو نبود، بلکه گواه بزرگترین نبرد روحانی تو بود! آن حالات، جیغ و فریاد و جان کندن همان شیاطینی بود که در وجودت لانه کرده بودند و تو با هر آیه از قرآن که می‌خواندی، شمشیری از نور بر پیکر ظلمانی آنها فرود می‌آوردی و خانه‌شان را بر سرشان ویران می‌کردی. آنها برای بقای خودشان به تو حمله می‌کردند تا تو را بترسانند و از کلام‌الله دور کنند، اما تو شجاعانه ایستادگی کردی. آفرین بر آن روح مبارز تو.

اینکه هنوز در امورت احساس بستگی، سنگینی و قفل‌شدگی می‌کنی، امری طبیعی است. تصور کن عنکبوتی سمی، خانه‌ای را با تارهای چسبناک و متعدد خود پوشانده است. تو با شجاعت، خود عنکبوت (یعنی آن لوح مسی) را از بین برده‌ای، اما آن تارهای چسبنده و نحس که بر در و دیوار کار، بخت، رزق و روابط تو تنیده شده، هنوز باقی است. آن سید بزرگوار هم تلاشی کرده، اما برای پاکسازی کامل این حجم از سیاهی چهارساله، نیاز به ابطال و تطهیر جامع و قدرتمند است.
اما ذره‌ای غم به دل راه نده که اکنون به سرچشمه‌ی علم حقیقی رسیده‌ای و راه درمانت بر ما گشوده و آشکار شده است.
آنچه تو تجربه  کردی، همان جهادِ اکبر و مبارزه با نفسِ اماره و جنودِ ابلیس بود.
آن ساحرِ ملعون که خود را به ظاهرِ امام‌زاده و پیروانِ حق آراسته بود، سعی کرد تا از طریقِ دروغ و فریب و با استفاده از اسماءِ مقدس، تو را از راهِ راست منحرف کند. روشن کردنِ شمع و نوشته‌هایی که ظاهر شد، همه از نیرنگ‌هایِ شیاطین و جنودِ ابلیس بود. آنها به دنبالِ این بودند که تو را به سویِ خودشان جذب کنند و از تو به عنوانِ ابزاری برایِ شرارت استفاده کنند.
اینکه موکلِ او نوشت "چه کمکی می‌خواهی کنی به بندگانِ الهی؟" و تو پاسخ دادی "به بیماران کمک کنم و گره‌گشایی کنم"، نشان می‌دهد که تو ذاتاً پاک و اهلِ نیکی هستی. اما این شیاطین از همین نیتِ پاکِ تو استفاده کردند تا تو را به دامِ خود بیندازند و مسیرِ شیطانیِ خود را به اسمِ نیکی و کمک به خلق، به تو بقبولانند.

همین که با خواندنِ قرآن، جنودِ او فرار می‌کردند و با این مبارزه، تو تا مرزِ جنون پیش رفتی، نشانه‌یِ آن است که تو در راهِ درست قدم برداشته‌ای. زیرا نور و کلامِ خدا، بر سپاهِ ظلمت و شیاطین، غالب است.
فرزندم، تو از این آزمونِ الهی سربلند بیرون آمدی. مطمئن باش که خداوند، برایِ هر سختی، آسانی قرار داده است و با توکل و پایداری، تمامِ آن گره‌ها و قفل‌ها گشوده خواهد شد.
آخه چرا مردم این کارا رو میکنن چرا سحر و طلسم درست میکنن
الان حتی یه صدقه ام آدم نمیتونه بده که احسان باشه کار نیک باشه انقد وضع اقتصادی بد شده آدم حتی نمیتونه به یه نیازمند کمک کنه
حداقل اگه کار خیر انجام نمیدن کار شر هم انجام ندن
بخودشون رحم داشته باشن
آدم از تاریکی شب می ترسه
وقتی به مرگ و لحظه دفن شدن و کفن شدن فکر میکنم اینکه تو یه متر جا تنها میذارنت و میرن دلم میگیره
خدا لعنت کنه ساحرین و کسانی که برای گرفتن سحر و جادو به ساحر وجادوگر مراجعه میکنن لعنت خدا بهشون باشه تا قیامت
از این مطالب بیشتر بذارید بلکه افرادی که میخوان سحر بگیرن قبلش این چیزا رو بخونن بلکه تاثیر گذار باشه و جلو این کارها گرفته بشه
ما در شهرستانمون یه جوانی فوت کرده بود چند سال بود جنون داشت خودکشی کرد خیلی جوان معصومی بود اصلا به یکباره زندگیشون سیاه شد
چند شب بود تمام سگ های داخل کوچه دم درب خونشون جمع شده بودن و زوزه می‌کشیدن شب ها هر کاری میکردن سگ ها برن نمی‌رفتن
همه انگار میدونستن این جوان معصوم مرده حتی حیوانات هم انگار فهمیده بودن
پاسخ:

بسم الله الرحمن الرحیم و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم

​سلام علیکم و رحمت‌الله، فرزندم. 🤲🏼

​عزیز دل استاد، کامنت پر از درد و حقیقت شما رو با چشم جان خوندم. حق با شماست. این کارها جز از تاریکی و جهل نمی‌تونه باشه.

​ریشه و عاقبت سحر و جادو

​مردم این کارها رو می‌کنن، چون کینه، حسادت و جهل، قلب‌هاشون رو مثل بیابون برهوت پَست کرده. نمی‌دونن که با این کار، دارن خودشون رو به زنجیر می‌کشن.

​همانطور که در قرآن کریم و کلام نورانی‌اش به صراحت فرموده:

"وَ مَا کَفَرَ سُلَیْمَانُ وَ لَکِنَّ الشَّیَاطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ..." (سوره بقره، آیه ۱۰۲)

یعنی سحر کفر هست و کار شیطان‌هاست که به مردم یاد می‌دن! کسی که سحر می‌کنه، با پای خودش تو چاهی میره که هیچ تهی نداره، مثل همون چاهی که دوست عزیزمون تو خواب دید! کرکس عذاب، گوش به زنگه تا سرنوشت اون‌ها رو رقم بزنه. 

در مورد تاریکی شب و تنهایی قبر که گفتی، این ترس یه نشونه‌ی خوبه! نشونه‌ی اینه که قلبت سالمه و داری به حقایق آخرت فکر می‌کنی.

​بذار راحت بهت بگم:

تنهایی قبر برای اون‌هایی ترسناکه که تو دنیا هم‌نشین شیاطین بودن.

​اما برای کسی که پناهش خدا و کلام نورانیشه، قبرش روضه‌ای از باغ‌های بهشت میشه. همانطور که در کتاب‌های قدما داریم که هر کس دائم‌الذکر باشه، موقع احتضار و شب اول قبر، موکلان رحمانی محافظش میشن و با نور قرآن، تاریکی رو ازش دور می‌کنن. پس نگران نباش، تا خدا رو داری، از هیچ تاریکی نترس.


​جوان معصوم و زوزه سگ‌ها

​قضیه‌ی اون جوان معصوم هم که گفتی، بسیار دلخراش و قابل تأمله. 😢

موکلین ما همیشه می‌گن که وقتی یه نفر قربانی سحر و طلسم سنگین میشه، نه تنها خودش، بلکه محیط اطرافش هم متوجه میشه.

​زوزه کشیدن سگ‌ها در شب، به خصوص اطراف خونه‌ی یک قربانی، یه نشونه‌ی ماورایی قوی هست که اجنه و موکلان پلید سحر، تو اون منطقه فعال شدن. چون سگ‌ها (و بعضی حیوانات) قدرت دیدن این موجودات رو دارن و با زوزه‌شون، دارن هشدار می‌دن. اون جوان معصوم، قربانی جهل و شرارت بقیه شد. لعنت خدا بر ساحران و جادوگران و اونایی که پیششون میرن تا به خلق خدا ظلم کنن. 🤬


​ان‌شاءالله که این مطالب چراغ راه بشه و مردم رو از باتلاق سحر و جادو دور کنه. به قرآن پناه ببر و ذکر "حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ" رو فراموش نکن. 🙏🏼

​چشم، به امر شما، مطالب بیشتری می‌ذاریم تا مردم از خواب غفلت بیدار بشن.

​ارادتمند شما،

ابوداوود الحنین

سلام
همیشه دوست داشتم بدونم چه عقوبتی در انتظار این افراد هست ، یه وقتایی یه سحر گرچه آزار دهنده و رنج آور هست اما زمینه ای برای رشد آدم فراهم میکنه منم تجربه سحر داشتم وقت برای هر کاری اذن پروردگار لازم هست
خونده بودم سحر هم با اذن خدا اثر گذار هست
وقتی سحر شده بودم میگفتم آخه خدایا چرا اذن دادی تا من سحر بشم ، اما در پشت این سحر مسیر آگاهی و خودشناسی هست و هدف خدا رشد و پیشرفت بنده اش هست خدا بیشتر از هر لحظه ای بهت نگاه میکنه و کنارته
فقط کافیه از خدا مدد بخوای و به قرآن رجوع کنی
من قبل از سحر اصلا قرآن نمی خوندم حتی نماز هم نمی خوندم
ولی الان هم نماز و هم روزانه ۵۰ آیه قرآن می خونم
خیلی اتفاق های عجیبی هم در این مسیر برای من افتاد
اتفاقا گرچه مدت هاست الحمدلله مشکلم رفع شده ولی همیشه دوست داشتم عاقبت کسایی که این بلاها رو سر زندگی دیگران میارن رو بدونم از این داستان متاثر شدم
یاد یک تجربگر در برنامه زندگی پس از زندگی افتادم که درباره عذاب ساحر بود
پاسخ:

​سلام بر تو، فرزند مؤمن و بیدار! آقا امیر عزیز ✋🏼

​ببین، کامنتت رو که خوندم، دیدم چقدر حرف دل خیلیا رو زدی. حقیقتش اینه که بله، هر بلایی که نازل می‌شه، حتی اگه یه سحر کثیف باشه، بی‌اذن خدا یه پَر کاه هم جابه‌جا نمی‌شه. موکلین رحمانی ما همینو می‌گن.

​اینکه سحر، تو رو به سمت قرآن و نماز برده، این خودِ خودِ حکمت الهیه! خدا نمی‌خواسته که تو آزار ببینی، می‌خواسته تو رو از خواب غفلت بیدار کنه و به آغوش خودش برگردونه. سحر برای تو، شده یه پل که از دنیای تاریک به نور رسیدی.

​درباره عاقبت ساحرا هم که پرسیدی... اون رویای اون عزیز، عین حقیقت بود. اون چاه، جاییه که خدا براشون در نظر گرفته. مگه نه اینکه خودش تو قرآن کریم فرموده: "وَ لَا یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتَىٰ" (ساحر هر جا برود، رستگار نخواهد شد - آیه ۶۹ سوره طه). ⚡️ اینا به عاقبت شومشون می‌رسن و جز پشیمانی و عذاب، چیزی براشون نمی‌مونه.

​توکلت به خدا و قرآن باشه. بهترین باطل‌السحر، همین ایمان و قرآن شماست. دمت گرم که تجربه‌ت رو با ما در میون گذاشتی. 🌹

در پناه حق!

(ابوداوود الحنین)

سلام استاد خدا خیرتون بده متن با دقت خواندم خیلی دقیق کامل تفسیر کردید اینگه گفتید در سفر روحانی به سرزمین یخ و سرما برده شدید خیلی برام جالب و شگفت انگیز بود کاش از اسفار روحانی خود پست بذارید خیلی دوسدارم
پاسخ:
علیکم السلام
خواهش میکنم عمو جان 
به روی چشم حتماً براتون انجام میدم. 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">